دوستان عزیزم خودتان تماشا بفرمایید و نظر بدهید
Iman bikhoda
«آیا غمانگیز نیست که به گور برویم بدون اینکه هرگز در مورد دلیل تولدمان نیاندیشیده باشیم؟ چه کسی، با این دیدگاه، صبح با انگیزه از تخت برنمیخیزد تا به کاوش در جهان ادامه دهد و حضورش را جشن بگیرد؟»
Thursday 20 October 2016
Wednesday 19 October 2016
بیخدایی حکومتی
بیخدایی حکومتی
حمایت حکومتی از بیخدایی اول بار در فرانسه بعد از انقلاب شروع شد و در مکزیک انقلابی و کشورهای کمونیستی تکرار شد[۲]. اتحاد شوروی تاریخی طولانی از بیخدایی حکومتی دارد که در آن موفقیت اجتماعی منوط به اعتراف به بیخدایی و دوری کردن از کلیسا و حتی خرابکاری علیه آن بود.[۳]
تنها کشوری که دینداری را ممنوع کرد و همه پرستشگاههای مذهبی را بست آلبانی در دوره انور خوجه بودهاست.[۴]
بهرام مشیری : داستان شهادت حسین ابن علی
بهرام مشیری : داستان شهادت حسین ابن علی
تماشا بفرمایید و لذت ببرید
بیخدایی صریح و ضمنی
بیخدایی صریح و ضمنی
بیخدایی صریح (به انگلیسی: explicit) و بیخدایی ضمنی (به
انگلیسی: Implicit) زیرمجموعههایی از بیخدایی هستند که توسط جرج اچ. اسمیت تعریف شدهاند. بیخدایی ضمنی توسط اسمیت به این شکل تعریف شده: «فقدان باور تئیستی بدون انکار آگاهانهٔ آن». و بیخدایی صریح به این شکل تعریف شده: «فقدان باور تئیستی در نتیجهٔ انکار آگاهانهٔ آن».[۱]
بیخدای ضمنی شخصی است که به خدا باور ندارد، اما صراحتاً درستی خداباوری را نفی یا انکار نمیکند. اصلاً لازم نیست که بیخدای ضمنی با ایدهٔ خدا آشنایی داشته باشد. برای مثال، شخصی که هیچ آشنایی با باور خداباوری ندارد، نه به خدا اعتقاد ندارد و نه منکر وجود چنان موجودی میشود. انکار مستلزم چیزی است که انکار شود، و کسی نمیتواند بدون اینکه اول بداند خداباوری چیست، آن را انکار کند.[۲] بارون دولباخ در سال ۱۷۷۲ با ایدهای مشابه ادعا کردهاست: «همهٔ کودکان در هنگام تولد بیخدا هستند، آنها ایدهای از خدا ندارند».[۳]
در سمت مقابل بیخدای ضمنی، یک بیخدای صریح کسی است که خدا را آگاهانه انکار میکند. لازمهٔ این انکار آگاهانهٔ خداباوری، آشنایی با باور خداباوری است.[۲] به طور خلاصه یک بیخدای صریح باورهای خداباوری را در نظر گرفته و آن را رد میکند، درحالیکه بیخدای ضمنی اطلاعی از خداباوری نداشته که آن را قبول یا رد کند. یک بیخدای ضمنی با مطالعه مفهوم خداباوری میتواند یک خداباور (در صورت قبول ادعای خداباوری) یا یک بیخدای صریح (عدم باور به خداباوری) شود. ولی یک بیخدای صریح هیچگاه نمیتواند تبدیل یک بیخدای ضمنی شود زیرا از ایدهٔ خداباوری اطلاع دارد.[۴]
نقد بیخدایی
نقد بیخدایی
نقد بیخدایی شامل انتقاداتی است که صحت بیخدایی را زیر سؤال میبرند[۱]؛ یا نتایجی منفی برای بیخدایی طرح کرده و بر آنها تاکید میورزند[۲]. منتقدان بیخدایی برای زیرسؤال بردن صحت بیخدایی از براهین اثبات وجود خداسود جسته؛ و برای نتایج منفی بیخدایی مسائل اخلاقی و دگماتیسم را مثال میآورند[۳][۴][۵].
بیخدایی و حکومتهای اقتدارگرا[ویرایش]
در ۲۰۱۰ پاپ بندیکت شانزدهم طی اظهاراتی علیه بیخدایی سخن گفت:[۶]
وقتی درباره درسهای بیدارکنندهٔ افراطگرایی بیخدایانهقرن بیستم تامل میکنیم، بیایید هرگز فراموش نکنیم حذف خدا، دین و تقوا از زندگی عمومی چگونه، نهایتاً منجر به کوتاهی دید انسان و جامعه و نتیجتاً یک «نسخه تقلیل دهنده فرد و سرنوشت اش» شد.
ریچارد دوکینز در پاسخ به این استدلال اشاره کرد که هیتلر یک کاتولیک رومی بود و سخنرانیهایی عمومی در تایید ایمان مسیحی اش انجام داده بود و دولت شدن سریر مقدس بر اساس معاملهای که طی آن موسولینی ۱٫۲ هکتار در رم را در عوض حمایت کلیسا از حکومت فاشیست اش تحویل داد مبتنی بود.[۷]
پژوهش نشان میدهد که در کشورهای در آرامش بیخدایان پرشمارتر اند تا در کشورهای درحال جنگ و ناآرام.[۸] بهرحال، حامیان این نظر مثالهایی مثل بلشویکها در روسیه شوروی را ذکر میکنند که ملهم از فرمانی ایدئولوژیک بودند که همه ادیان ضعیف خواهند شد.[۹]
در ۱۹۶۷ حکومت انور خوجه کمپینی را برای زدودن دین در آلبانی شروع کرد؛ تا آخر سال دو هزار ساختمان مذهبی بسته شدند یا تغییر کاربری دادند و رهبران مذهبی اعدام یا زندانی شدند. آلبانی توسط رهبران اش به عنوان اولین کشور بیخدای جهان اعلام شد و ماده ۳۷ قانون اساسی آن در ۱۹۷۶ اعلام کرد «دولت هیچ دینی را به رسمیت نمیشناسد، و پروپاگاندای بیخدایی را برای برقراری بینش ماتریالیستی علمی به جهان بین مردم حمایت کرده و انجام میدهد».[۱۰]
دینش دسوزا نویسنده انجیلی مینویسد «جرایم بیخدایی عموماً از طریق ایدئولوژی مغرورانهای که انسان و نه جهان را خالق ارزشها میداند انجام شدهاست. با استفاده از آخرین تکنیکهای علمی و فنی انسان سعی میکند جایگزین خدا شود و یک اتوپیای سکولار بر زمین ایجاد کند.» او میگوید چه کسی میتواند مائو و استالین را انکار کند، اگر نامی از پل پوت و دیگران نیاوریم، که همگی جنایاتی به نام ایدئولوژی کمونیسم که صریحاً بیخدا بود انجام دادند؟ با ایدئولوژی که بیخدایی بخشی مرکزی از الهام ایدئولوژیک آن بود کشتارهای جمعی انجام دادند.[۱۱][۱۲]
ادیان ابراهیمی
ادیان ابراهیمی
یهودیت[ویرایش]
نوشتار اصلی: بیخدایی یهودی
به طور کلی فرمولاسیون پایهای یهودیت نیازمند اعتقاد به خدا است (که در نماز مهم یهودیت یعنی شماع متبلور شدهاست). در بسیاری جنبشهای نوین یهودیت، خاخامها نحوه رفتار فرد یهودی را بیانگر اینکه او پیرو یهودیت هست یا نه در نظر گرفتهاند. در برخی از این جنبشها پذیرفته شده که ممکن است فردی یهودیت را به عنوان سنت اجرا کند ولی در عین حال ندانمگرا یا بیخدا باشد.[۱]
مسیحیت[ویرایش]
نوشتار اصلی: بیخدایی مسیحی
مسیحیت به عنوان دینی خداباور و مبلغ دین، معمولاً بیخدایی را کفرگویی میداند. بر اساس کتاب مزامیر ۱۴:۱ «احمق در دلش میگوید خدایی نیست. آنها فاسدند. کارهای زشت مرتکب میشوند. هیچ خوبی از آنها منتشر نمیشود.» اگرچه، در آمارگیریها شمار زیادی مسیحی خودخوانده در بیخدایان آمریکا دیده میشود. برای مثال در آمارگیری هریس اینتراکتیو سال ۲۰۰۳، ۱۰٪ کسانی که خود را مسیحی پروتستان میخوانند و ۲۱٪ کسانی که خود را کاتولیک مینامند در حقیقت بیخدا هستند.[۱]
اسلام[ویرایش]
نوشتار اصلی: بیخدایی اسلامی
در اسلام بیخدایان را کافر میخوانند، واژهای که برای چندخدایان هم استفاده میشد که به معنی انکارگر یا پوشاننده است. در اسلام گاهی کلمه کافر بار معنایی توهین به مقدسات را به همراه دارد. در عربی آن را الحاد میخوانند که معنی کفرگویی هم میدهد. مسلمانان آزاد نیستند که دینشان را عوض کنند یا بیخدا شوند.[۱]
ادیان هندی[ویرایش]
هندوها با اینکه بیخدایی را قبول دارند، اما راه رسیدن به معنویت را برای یک بیخدا دشوار میدانند. پیروان جین عقیده دارند که خدا در واقع همان روح وارسته است. جینیستها به خدای آفریننده باور ندارند اما عقیده دارند تعداد زیادی خدا در کیهان وجود دارد.
متون متعارف بودایی آفرینش ، وابستگی ضروریات اخلاقی به یک منبع الهی و مسئولیت انسان در قبال اعمال یک خدا (یا بالعکس) را تایید نکرده و گاه تکذیب میکنند. به همین دلیل آیین بودا به عنوان یک مذهب غیر ایزدگرایانه شناخته میشود. با این وجود همهی متون بودایی به وجود ( و نه صلاحیت یا توانایی) تعداد بیشماری موجود روحانی معتقدند.[۱]
ادیان چینی[ویرایش]
میتوان برخی اشکال کنفسیوسگرایی و تائوئیسم را به شکلی غیر قابل اثبات ندانمگرا دانست؛ زیرا چیزی در مورد وجود موجودات فراتر یا لزوم ایمان به ایشان اظهار نمیکنند. هرچند در نوشتههای کنفوسیانیسم اشارههایی به عرش اعلی شده است که حاکی از قدرتی مافوق با معنایی ضمنی است.
Subscribe to:
Posts (Atom)